۷۸۶ عشقها ! ای خاطرات ...ای آرزوهای جوانی ! اشکها ! فریادها ای نغمه های زندگانی سوزها ... افسانه ها ... ای ناله های آسمانی دستتان را میفشارم با دو دست استخوانی آخر ... امشب رهسپارم سوی خواب جاودانی هر چه کردم یا نکردم ، هر چه بودم در گذشته کرچه پود از تار دل ،تار دل از پودم گسسته عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته می خزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم تالباس عقد خود پیچید به دور پیکر من تا نبیند بی کفن ،فرزند خود را ، مادر من وبلاگ اصلی ما در فیلتر شکن ها |